b_300_300_16777215_00_images_Yaddashtha_Bahman-Taene01.jpg

بهمن طعنه یکی از نخبگان آق‌قلا بود که در اولین ماه فصل خزان به سرای ابدی رفت. افسوس که چراغ عمرش زود به افول گرایید. چراغی که می توانست فروزانتر باشد. اما دست روزگار امان نداد.


تورکمن نیوز: در دوران دبیرستان آوازه اش در منطقه پیچید . دو کلاس را در یک سال تحصیلی بصورت جهشی گرفت و بعد به دانشگاه تبریز رفت و پس از آن به خارج از کشور رفت و سپس به ایران بازگشت. یادداشت ها و نامه های پراکنده بهمن طعنه را در ذیل می خوانید از دوست فرهیخته مان عبدالغفار رادمهر تشکر می کنیم که مطالب ارزشمند برادر مرحومش را در اختیار سایت گذاشته اند .

به دوست عزيزم « ايوب »
آنسوی رودخانه در کلبه ای خاموش نور چراغی سوسو می زند . باد سهمگینی می آید . در هوای سرد پاییزی با پاههای خواب آلود به سوی اطراف درختهای گز اطراف رود می روم . ترس مرا فرا میگیرد ، روشنایی چراغ بر روی رودخانه افتاده است . در حالیکه چشمانم به کلبه دوخته است ، داخل آب می شوم . سردی آب بیشتر از تاریکی آزارم میدهد .

پاهایم سست میشود ، ناگهان صدای آوازی می شنوم . پیش تر می روم ، دلهره ام شدید می شود ، آواز از سوی کبله است . سرانجام از رودخانه می گذرم ، هر چه به سمت کلبه پیش می روم صدای آواز تبدیل به ناله می شود . در اطاق را باز می گنم ناگهان نور ناپدید می شود !. با شتاب به سوی رودخانه می دوم ، در حالیکه پاهایم زخم شده است همان راه را بر میگردم ، نفسم آرام نمی گیرد ... به سوی کلبه نگاه میکنم ، چراغ کلبه هنوز روشن است .


مسکو . بهمن طعنه


به دوست عزيزم « يدالله »
سلام؛
شبي ديگر آغاز شده است. بي شك شبي تيره و سهمناك است. زمزمه باد به آرامي در گوشهايم طنين مي افكند. همچنانكه باد هنگام گذشتن از جنگلهاي كهن، درختان را به زمزمه اي مبهم و طولاني واميدارد، انديشه هاي آشفته و پريشان روحم را فرا مي گيرند؛ اما در آن هنگام كه من خود خاموش هستم، دل ديوانه ام مي نالد و رنج مي برد.
زندگي اقيانوسي متلاطي است كه در فصول مي غلتد. در زندگي، مرگ و سعادت، خوشبختي و رنج نهفته است.

***
اكنون ابرهايي كه هنگام غروب در افق نمودار مي شوند، براي من زندگي غير از گذشته دارند؛ راست است كه بسيار زيباييهاي دوران كودكي براي من ازميان رفته اند، اما روزگار بجاي آنها لذاتي تازه بخشيده است. باغ زندگاني نمي تواند گلهاي افتخار را زينت بخش سينه اش سازد؛ مرد مي خواهد، مرد برتر.

***
با ديدگان فرو بسـته لب بر جام زندگي نهاده ايم و اشـك سـوزان بر كناره زرين آن فـرو مي ريزيم، امـا روزي فرا مي رسد كه دست مرگ نقاب از ديدگان ما برميدارد و هرآنچه را كه در زندگاني مورد علاقه ما بود از ما ميگيرد. فقط آنوقت مي فهميم كه جام زندگي از اول خالي بوده و ما از روز نخست از اين جام جزباده خيال ننوشيده ايم. از اين قرار، ما كه در ميان اين ظلمت جاودان بي آنكه قدمي بازپس نهيم پيوسته به سوي سواحل تازه اي در حركتيم. آيا هرگز نخواهيم توانست. در روي اين اقيانوس بيكران زمان، لختي لنگر اندازيم و توقف كنيم؟...


پايان/ امضا ..../ 05/08/69 / تبريز / خوابگاه دانشجويي

منبع: اولکأمیز

مطالب مرتبط:

گفتگو با مهندس جواد کریمی کارآفرین و مدیر موفق شهرستان کلاله

آغاز برداشت گندم و جو از 16 هزار هکتار مزارع گالیکش

عدم پاسخگویی مناسب باعث به آتش کشیدن اداره دارایی و مالیاتی

دومین جشنواره فرهنگی و ورزشی مختومقلی فراغی در گلستان برگزار

12 فضانورد جدید که ناسا از میان 18 هزار و 300 نفر انتخاب کرد

جلسه هماهنگی ستاد سرشماری نفوس و مسکن شهرستان ترکمن برگزار ش

نوشتن دیدگاه

نظراتی که حاوی توهین یا افترا می‌باشند، منتشر نخواهند شد.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابه دارند، انتشار نمی‌یابند.
نظرات منتشر شده مخاطبین به منزله تایید یا رد آن توسط تورکمن‌نیوز نیست و تنها در جهت رعایت حقوق نظر دهندگان انتشار می‌یابد.

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

Daevat Be Hamkari

shams01

آخرین خبرها

دعوت به همکاری

Hamkari Daevat02

Agahi Paziresh

bazar banner2

Banner001

Berenj Jahed

 

 

 

 

 

 

 

Kanal Telgeram