تورکمن نیوز - مشاهیر ترکمن: خانم دكتر مهيندخت گرگاني، پزشكي متعهد، انساندوست، مؤمن و خادم بود.
اين پزشك گرگاني، سالها از زندگي خود را وقف بيماران و دردمندان كرده بود و اغلب بيماران، خاطرات خوبي از وي به ياد دارند. مهين گرگاني، فرزند محمدآخوند گرگاني (جرجاني) بود كه خود از شخصيتهاي برجسته تركمن در دوران رضاشاه و پسرش محمدرضا شاه بود. محمدآخوند در آن دوران، در ده دوره و به مدت20 سال، نماينده مردم دشت گرگان، گنبد و يموت بود.
دكتر مهين گرگاني در كنار چنين فردي روحاني، عالم و سياستمدار بزرگ شد. محمدآخوند گرگاني، با توجه به دشواري رفت و آمد در سالهاي اقامتش در تهران و مشكل سفر از تهران به گرگان و بالعكس، با خانمي به نام طوبي نصرتيفرد، در تهران ازدواج كرد و بعدها از اين خانم چهار فرزند به نامهاي دكتر منصور، دكتر مهين، بگنج و عليرضا گرگاني بهدنيا آمدند. در حال حاضر دكتر منصور و دكتر مهين گرگاني، دارفاني را وداع گفتهاند و بگنج و عليرضا، در تهران زندگي ميكنند. طوبي خانم، مادر آنان نيز در سال 1367 در سن 77 سالگي فوت كرد.
دكتر مهين گرگاني، در سال 1310 در تهران متولد شد و تمام سالهاي تحصيلات ابتدايي، دبيرستاني و دانشگاهي خود را در تهران گذراند. مرحوم محمدآخوند گرگاني، كه اقامتگاه اصلي او روستاي چنسولي، از توابع شهرستان آققلا بود، داراي سه همسر تركمن نيز بود. او علاقه زيادي به درس خواندن و باسواد شدن فرزندان خود و همه كودكان اين مرزوبوم داشت و بيسوادي را عامل همه بدبختيهاي مردم ميدانست. به همين خاطر او همه مردم را به مدرسه فرستادن بچههايشان تشويق ميكرد، خصوصاً در مورد درس خواندن و باسواد شدن دختران، تأكيد زياد داشت.
در آن سالها، سران و ريشسفيدان قبايل تركمن، حتي خويشاوندان و بستگان وي، از اين كه محمدآخوند، دختران خود را به مدرسه ميفرستد و ديگران را نيز به اين كار تشويق ميكند، ناراحت ميشدند و اين ناراحتي را ابراز ميكردند. حتي آنان اعتقاد داشتند كه او دارد به قوم تركمن خيانت ميكند! خصوصاً بسياري از آنان بهخاطر دانشگاه رفتن و بعدها به خارج رفتن دكتر مهيندخت گرگاني، فوقالعاده از وي دلگير شده و مدتها از او قهر كرده بودند.
در هرحال، مهيندخت گرگاني، بهرغم اين مخالفتها، به مدرسه رفت و درس خواند، ديپلم گرفت و به دانشگاه راه يافت و در سال 1337 از دانشكده پزشكي دانشگاه تهران، به عنوان نخستين دكتر زن، از قوم تركمن و يك پزشك و ماماي متخصص گرگاني، فارغالتحصيل شد و بعدها مايه افتخار و مباهات مردم اين ديار گشت. دكتر مهين، بعد از پايان تحصيلات دانشگاهي خود، بلافاصله به گرگان آمد و در بيمارستان پهلوي آن زمان و پنج آذر فعلي، بهعنوان نخستين دكتر زن، در خدمت بيماران قرار گرفت. وي دو سال در گرگان بود و بعد از آن دوباره به تهران بازگشت.
دكتر مهين گرگاني در سال 1339 براي ادامه تحصيلات، افزايش دانش و اطلاعات علمي و پزشكي خود به انگلستان سفر كرد و در يكي از دانشگاههاي لندن، در رشته طب كودكان سرگرم تحصيل گرديد. او پس از سه سال تحصيل در اين دانشگاه و كسب دانش و علوم جديد پزشكي و گذراندن دوره تخصصي در رشته بهداشت و تغذيه كودكان، درسال 1342 به ايران بازگشت. و بعد، نظر به علاقه و تعلق خاطر خاصي كه به گرگان و مردم آن داشت، به گرگان آمد و به طبابت پرداخت. در آن سالها مطب او در روبروي پارك شهر فعلي گرگان قرار داشت. او يك سال بعد، يعني در سال 1343 با منوچهر نوازش، كه از شخصيتهاي فرهنگي و سياسي آن دوره بود، ازدواج كرد. حاصل اين ازدواج دو دختر به نامهاي نيما و آتيكا بود. اين دختران پس از پايان دوران تحصيلات متوسطه و اخذ مدرك ديپلم، براي ادامه تحصيلات خود، در رشته علوم پزشكي، عازم فرانسه شدند و در شهر پاريس به تحصيل خود ادامه دادند. خانم نيما نوازش در همانجا با يك نفر ايراني مقيم پاريس، و خانم آتيكا نيز با يك نفر فرانسوي ازدواج كرد و هر دو ماندگار شدند. متأسفانه آتيكا عمر طولاني نكرد و در جواني بر اثر عارضه سرطان در آنجا درگذشت. نيما با همسرش هنوز در انگلستان زندگي ميكند. مرحوم منوچهر نوازش، در سالهايي كه در گرگان بود، مدير روزنامه شمال ايران بود. اين روزنامه به مركزيت ساري فعاليت ميكرد. آن مرحوم در نوشتههاي خود از حقوق از دست رفته مردم دفاع ميكرد و از خلافكاريها و خيانتهاي مسوولان وقت منطقه مينوشت. و يك مقاله او با عنوان «تيمسار؟، شما چرا؟» و خطاب به تيمسار مزين، نماينده مخصوص شاه (از گلوگاه تا بجنورد) بسيار معروف بود. گفته ميشود كه او بهخاطر همين انتقادات بارها به دادگاه و به نزد تيمسار مزين، نماينده شاه در منطقه احضار و بازجويي شد و چندين بار مورد بيحرمتي عوامل رژيم شاه قرار گرفت و زندگياش به خطر افتاد. نوازش در سال 1350 براثر ابتلا به بيماري سرطان درگذشت.
مهيندخت گرگاني، در انتخابات مياندورهاي گرگان در سال 1353 شركت نمود. در آن زمان نماينده مردم گرگان مرحوم قادرپناه بود كه بر اثر تصادف اتومبيل درگذشته بود. مردم گرگان به پاس خدماتي كه دكتر مهين براي آنان انجام داده بود، صادقانه به او رأي دادند و او را به مجلس فرستادند، تا او بتواند بيشتر به مردم خدمت نمايد.
در هر حال او اولين زني بود كه از منطقه گرگان و دشت به مجلس راه يافت و نام خود را در تاريخ گرگان و دشت ثبت كرد. مهين گرگاني، بعد از دوران نمايندگي مجلس، بقيه عمر خود را در تهران گذراند. از فعاليتها و اقدامات او در مجلس اطلاع زيادي در دست نيست. او علاوه بر اين كه در مطب خود كه در بلوار كشاورز تهران قرار داشت و كودكان را معاينه و مداوا ميكرد، در بيمارستان باهر تهران كه در خيابان جمهوري قرار داشت، درخدمت بيماران و نيازمندان بود. مردم گرگان و خصوصاً اهالي تركمن صحرا كه قبلاً مراجعهكنندگان وي بودند و به او و كارش اطمينان زيادي داشتند، به تهران ميرفتند و او همواره در خدمت مردم اين منطقه بود و هر كاري كه از دستش برميآمد، براي بهبود حال بيماران خود، خواه در بيمارستان باهر و يا در بيمارستانهاي ديگر تهران، دريغ نميكرد. اما متأسفانه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، مسوولان انقلابي دولت وقت او را بهخاطر اين كه در نظام شاهنشاهي نماينده مردم گرگان بوده، بسيار اذيت كردند و حتي بعد از احضارها و آزارهاي روحي، نسبت به اين پزشك متعهد و خادم كه تمام عمر خود را در خدمت مردم سپري نموده و مردم به كرات از او خير و بركت ديده بودند، بيحرمتيهاي فراوان روا داشتند و به او فشار آوردند كه تمام حقوق دريافتي از دوران نمايندگي مجلس را به دولت جديد (انقلابي) پس بدهد و او كه مال اضافي در بساط خود براي پرداخت آن نداشت، مانده بود كه چكار كند. بالاخره ريشسفيدان، روحانيان سرشناس تركمن و بزرگان قبايل، طي توماري كه به امضا آنان رسيده بود، از مسوولان وقت نظام اسلامي خواستار تجديدنظر شدند و خواستند كه نظر به خادم بودن اين پزشك، اين مبلغ را كه مقدار آن رويهم 180 هزار تومان بود، از او نگيرند و در نهايت اين مبلغ از او گرفته نشد، در حالي كه او حاضر شده بود اين مبلغ را بهطور قسطي بپردازد و اين در حالي است كه اغلب نمايندگان، جمع حقوق و مزاياي دريافتي خود از دولت، در دوران نمايندگي مجلس را بالاجبار پس دادند.
دكتر مهين گرگاني، هميشه در بيان خاطرات خود، از اين برخوردها بهعنوان بدترين خاطره دوران زندگي خود ياد ميكرد و ميگفت: من صادقانه بخش عمدهاي از عمرم و تمام علم و دانش خود را براي سلامتي كودكان مردم اين كشور صرف نمودم و متأسفانه آخر سر پاداش من اين شد، اين نحوه برخورد با من بسيار بيانصافي و به دور از انسانيت بود. او بعد از اين واقعه كه بسيار متأثر و نااميد شده بود، سرش را پايين انداخت و به كار مطب و بيمارستان پرداخت و از تمام فعاليتهاي اجتماعي و سياسي دست كشيد. اين پزشك خادم، از اين همه بيحرمتي كه نسبت به او روا شده بود و او هرگز تصور آن را نداشت، به ناراحتي و رنج روحي شديد دچار شد.
مدتي بعد به بيماري سرطان مبتلا شد و بالاخره در تاريخ 28/5/1376 دار فاني را وداع گفت، در حالي كه مردم اين منطقه هنوز هم در هر مجلس و محفلي، از متانت، ديانت، خوش اخلاقي، انساندوستي، صداقت و امانتداري وي خاطرههاي خوبي به ياد دارند و از خوبيهاي وي نقل قول ميكنند.
نوشته: رستم جرجانی
منبع: تورکمن استیودنت (سایت دانشجویان ترکمن)
شبکه خبری گلستان و ترکمن صحرا:
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابه دارند، انتشار نمییابند.
نظرات منتشر شده مخاطبین به منزله تایید یا رد آن توسط تورکمننیوز نیست و تنها در جهت رعایت حقوق نظر دهندگان انتشار مییابد.